به خودمان كمك كنيم/ محمدرضا قاضيزاهدي
تاريخ انتشار:24/12/1393 15:34
میگویند تهِ دل هر آدمی، نقطه سیاهی است که در آن هیچ دروغی راه ندارد. در ادبیات به اینجای دل، «سویدا» میگویند. سویدا، مخزن و معدن رازها و راستیهاست و حالا که مجالی کوتاه دست داده، میخواهم با جوهر همان نقطه سیاه، بنویسم -گرچه مجال کوتاهی است برای گفتنِ برخی حرفها و شاید گزاردنِ برخی حقها. از زمانی که به کار ویراستنِ مطالب کتابهفته مشغول شدم، همواره تلاش کردم نتیجه کوششها و قلم همکارانم را به بهترین شکل ممکن برای خوانندگان فرهیخته اهل کتاب آماده کنم. حالا خوشوقتم از اینکه میتوانم گفت از «بای بسمالله تا تای تمّت» کتابهفته را خواندهام و متن فرآوردهای پاکیزه و بیغلط را تقدیم مخاطبان کردهایم. مهمتر از همه، اینکه همواره با کتابهفته آموختهام و فارغالتحصیل(فراغت داشتن از کسب دانش) نشدهام. درباره بهره بردن از کتاب -که حاصل و برآیند دانش و اندوختههای دیگران است- شکی نیست، چون کتاب میخوانیم که بیشتر بدانیم و بیشتردانستن، نیاز هر انسانی است. کتاب میخوانیم که به خودمان کمک کنیم و خواندنِ کتاب هم، الزاما مواجه شدن با متن ادبی یا فلسفی نیست. میتوان کتاب خواند درباره بهتر مدیریتکردن، تربیت فرزندان، آشنایی با مسائل حقوقی، ورزش، هنر، سفر و همه موضوعهایی که میتوانند جالب به نظر بیایند و حس و حالِ خواندن را در آدمی برانگیزند. کسانی که کتاب میخوانند، در تجربهها و دانش همه آن نویسندگانی که کتابهایشان را خواندهاند، شریکند. در یک کلام؛ خواندن برای بهترزیستن و بدا به حال کسانی که از این متاع بهره نمیبرند هرچند برای برخی مردمی که اعتبارشان با اعداد و ارقام سنجیده میشود، بیتفاوتی به کتاب، موضوع عجیبی نیست. شاید لازم نمیدانند و شاید نمیدانند که لازم دارند و دریغ برای آنانی خواهد بود که عمرشان بیبهار و روزگارشان بدون یار خالی از خلل و رفیق بیکلک؛ کتاب میگذرد. به قول بیدل دهلوی که؛ به غیرِ شبنم اشک از بهار عمر نماند/ بجاست نقطهی چند از کتابِ خندهی صبح. در این آخرِ سال، خیلی خوشحالتر میبودم اگر درمییافتم که نتیجه تلاشم در سال گذشته، آشتی دادن حتی یک نفر با کتاب بوده باشد و امیدوارم کاری که بلد بودم را به بهترین شکلی انجام داده باشم.